نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: رفتار های عجیب نامزد

1005
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    6034
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    رفتار های عجیب نامزد

    سلام دختری هستم 23 ساله و فوق العاده عاطفی و حساس.دو سال بود که با هیچ پسری در ارتباط نبودم تا این که از اسفند ماه پسری وارد زندگیم شد که بهشون علاقه پیدا کردم و احساس کردم که میتوانیم با هم بیشتر آشنا شویم.ایشون فوق لیسانس عمران هستند و از نظر خانوادگی و مالی تقریبا با خانواده ی من هم سطح هستند.7 سال از من بزرگتر هستند.از همون اوایل آشنایی ایشون حرف ازدواج رو پیش کشیدند و با این که همدیگر رو خوب نمیشناختیم قول دادند که تا آخر با هم خواهیم بود.که به نظرم کمی زود بود بری این حرف ها .اما چون من دوست نداشتم دلشون رو بشکنم حرفی نزدم.تا جایی ما پیش رفته بودیم که اسم بچه های آینده رو هم انتخاب کرده بودیم.به شدت به هم وابسته شده بودیم و من خیلی ایشون رو دوست داشتم.ایشون هم ادعا میکردند که تا به حال کسی رو به اندازه من دوست نداشتند.همه چیز خیلی خوب داشت پیش میرفت تا این که از چند ماه پیش بین ما مشکلات به وجود آمد.ایشون محل کارشون تهران نیست و کرمانشاه کار میکنند و هر 20 روز یک بار تهران می آیند.از چند ماه پیش ایشون گفتند که در محل کار مشکلاتی براشون پیش اومده و خیلی درگیر هستند و به همین دلیل هم رفتارشون خیلی عوض شد . بی توجهی های خودشون رو به پای گرفتاری میگذاشتند.من هم چون تابستون بود و در خانه بیکار بودم و درسم هم تمام شده توجه و گیر دادنم به ایشون بیشتر از قبل شده بود.و بی توجهی ایشون من رو ناراحت میکرد و باعث میشد که بهشون غر بزنم.هر باز که صحبت تمام کردن رابطه میشد ایشون سخت مخالفت میکردند و از من میخواستند که فرصت بدهم تا مشکلات حل شود.و من دقیقا نمیدونم که مشکل ایشون چی هست و برام سخت بود درک کردن مشکلی که حتی نمیدونستم چی هست و گاهی حس میکردم شاید هدف ایشان خسته کردن من است .و میخواهند رابطه به هم بخوره اما چون قول داده بودند نمیتوانسستند خودشان تمام کنند.به همین دلیل من حرف تمام کردن رابطه رو پیش میکشیدم و ایشون مخالفت میکردند.حتی بهشون گفتم اگر به هر دلیلی نخواستی که ادامه بدهیم به من بگو تا من کنار بکشم اما باز هم ایشون مخالفت کردند.این رفتار ها و بی توجهی ها ادامه داشت و من داشتم زجر میکشیدم واقعا.حتی بارها با خودم تصمیم گرفتم که رابطه رو تموم کنم اما احساسات به من غلبه کرد.تا این که چند روز پیش در یک تماس تلفنی ما بحثمون شد و ایشون که به شدت پکر و ناراحت بودند گفتند که یه مدت بیخیال من شو و فکر کن که من وجود خارجی ندارم و اجازه بده تو لاک خودم باشم.من گفتم اگر بدونم دوسم داری صبر میکنم.گفت من الان هیچی نمیتونم بگم.گفتم تا کی صبر کنم ؟گفت معلوم نیست.....یک ماه , دو ماه.....کلا سر بالا جواب داد و من گفتم از کجا معلوم برگردی؟گفن نمیدونم.....اگر بخوام بهم بزنم زنگ میزنم و بهت میگم.....کلا به شدت سردرگم و ناراحت بود و گفت که اصلا مشکل تو نیستی و اجازه بده زمان بگذره.من احسام این است که غر زدن ها و گیر دادن های من هم باعث شد که کلافه بشه و بخواد تنها باشه.من قبول دارم که خیلی غر زدم و مشکل رو درک نکردم....الان چند روزه از هم بی خبریم و من به شدت دارم اذیت میشم و خودم رو سرزنش میکنم....نمیدونم که برمیگرده یا نه.....و این که نمیدونم چه کار باید بکنم و کار درست چیه......به شدت بهشون عللاقه دارم و دوست دارم که هر طور شده برگردند.....

  2. کاربران زیر از sepidekhoneiveh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : لطفا کمکم کنید

    خب مسلماگ ایشون در محیط کارش دچار مشکلی شده و متاسفانه شما در این مدت

    حسابی با گیردادن های مختلف اونو کلافه و بی انگیزه کردید ...

    شاید ایشون وقت میخواد تا در مورد آینده فکر کنه و تصمیم گیری کنه ...

    به هرحال شما باید همین روال رو ادامه بدید چون اینکه باز بخوایت راه قبلی رو تکرار کنید و باهاش تماس بگیرید ؛ کار درستی نیست

    از طرفی در این گونه روابط که قرار رسمی وجود نداره باید احتمال هرگونه جدایی رو داشت

    البته کسی از آینده خبر نداره ولی خب خیر در چیزیه که اتفاق میفته ..پس صبور باشید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6064
    نوشته ها
    190
    تشکـر
    32
    تشکر شده 196 بار در 82 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا کمکم کنید

    به قول این دوستمون بهترین کار در این جور مواقع صبر هست
    میدونید این روابط گاهی شبیه باتلاق میشه یعنی هر چی بیشتر تلاش میکنی بیشتر خراب میکنی و بیشتر فرو میری
    اما در مورد این که ایشون همه اینها رو به حساب گیر دادن های شما گفته باشه قطعا تا زمانی که مشکل ایشون رو ندونید نمیتونه حرف درستی باشه مواردی وجود داره که قطعا همه ما در این اون شرایط بودیم و این بوده که آدم تحت فشار و یا یه مشکل اساسی که ممکنه کاری هم باشه به نقطه ای میرسه که دوست داره مدتی بریده از همه چی باشه و فکر میکنه اینجوری از باری که رو شونه اش هست کم میکنه و بعد از مدتی به حالت قبلی برمیگرده و یه جورائی از یه مکانیسم دفاعی استفاده میکنه با این حال احتمالات زیاد دیگه هم وجود داره که درصدشون ضعیفه در ضمن به احتمال زیاد مشکل اصلی نباید شما باشی چون وقتی بارها خواستی نسبت به اتمام رابطه اقدام کنی و ایشون نپذیرفته.. مشکل باید چیز دیگه ای باشه که بهتره با حداقل کاری که میتونی انجام بدی و اونم اینه که براش با گیر ندادن یه آرامش فکری فراهم کنی حداقل از سمت خودت
    امضای ایشان
    وقتی خدا کاری برات انجام میده تو به توانائی های خدا اطمینان داری و هنگامی که کاری برات انجام نمیده خدا به توانائی های تو اطمینان داره ....
    .................................................. ...............
    1- برای تشکر از پست مورد نظرتون از کلید تشکر استفاده کنید (سپاس نشانه قدرشناسی شماست )
    2- برای متوجه شدن کاربر از ادامه داشتن بحث پست مورد نظر رو نقل قول بگیرید
    3- جداً از دادن جوابهای طنز و مسخره کردن کاربر و یا دادن جوابهای بدون تفکر حاوی مطالبی همراه با شدت عمل پرهیز کنید ..

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    6034
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا کمکم کنید

    من تصمیم گرفت که اصلا تماس نگیرم و منتظر حرکت خودش باشم.اما اگر یک ماه گذشت و تماسی نگرفت باید چه کنم؟ چه قدر باید منتظر بمونم ؟این حالت بلاتکلیفی خیلی ناراحت کننده است....

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3761
    نوشته ها
    312
    تشکـر
    197
    تشکر شده 180 بار در 116 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا کمکم کنید

    سلام سپیده جان.بابت اینکه این حالت دوری برات آزاردهنده هست خب مسلمه که به خاطر وابستگیت به ایشونه.میتونی خودتو با چیزای سرگرم کننده مشغول کنی تا کمتر ذهنت درگیرش باشه.
    زندگی عادیت رو انجام بده و پیش برو...حالا چه اون بود چه نبود تو بالاخره زندگیتو پیش میبردی

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    6034
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا کمکم کنید

    گلی جان مشکل اینجاست که خودمو مقصر میدونم تو اتفاقی که افتاده و نمیتونم خودم رو ببخشم و با خودم کنار بیام

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد